آیا معضل شلختگی ارثی است؟
به گزارش وبلاگ پیشرو، نامرتب بودن یا در زبان عامیانه همان شلخته بودن می تواند دلایل بسیار و انواع و اقسام داشته باشد که برمی شود به ویژگی های شخصیتی و خلقی فرد یا به الگویی که در آموزش شلختگی به او نقش داشته است.
به گزارش، شلختگی تقریبا مساوی است با بی نظمی، البته با درجه شدت بیشتر. این اختلال رفتاری اتفاقا در جامعه ما بسیار شایع است به عنوان نمونه برخی ها ظاهرشان مرتب و آراسته است، ولی اتاق شان به هم ریخته و نامنظم است.
عده ای اتاق شان مرتب، ولی ظاهری نامرتب دارند، عده ای هم اتاق نامرتب هم پوشش نامرتب و عده ای دیگر اگر چه پوشش و اتاقی مرتب دارنداما در زندگی اطرافیان خراب کاری می نمایند. گاه این بی نظمی در بعد اجتماعی تر کسانی هستند که بیخود خرج می نمایند و مصرف آن ها زیاد از حد است و موجودی جامعه را به لحاظ امکانات اقتصادی رعایت نمی نمایند، آن ها بی انضباط اقتصادی و اقتصادی اند. بسیاری از مسائل اخلاقی مانند وفای به عهد و پیمان و احترام به اموال عمومی و دولتی و رعایت بهداشت اجتماعی و حسن خلق و احترام به ناموس مردم و پرداخت حقوق دیگران و … در اجتماع در موضوع شلختگی مفهوم پیدا می نماید.
یک فرد شلخته را قبل از هر چیز می توان از روی پوشش و میزان رسیدگی به شرایط اش شناخت. لباس ها با هم همخوانی ندارد وآرایش و اصلاح نامرتب و به هم ریخته ای دارد. در بعد رفتاری اینگونه افراد معمولا حواس پرت و بد قول هستند و اگر از آن ها علت بد قولی یا حواس پرتی را جویا شوید خواهید دید با دست بر پیشانی می کوبند که یکی از علائم زبان بدن افراد فراموش کار و معمولا دروغگو است.
نحوه نشستن این افراد نیز از افراد دیگر متفاوت است و خیلی اوقات وارد اماکن عمومی که می شوید فرد شلخته در گوشه ای در جای نامناسب و اغلب آلوده نشسته است. یکی از شیرین کاری های این عده ریختن چای و شربت یا کاسه آش و سوپ روی پیراهن و لباس خود یا اطرافیان یا گاهی در حوزه آکادمیک تر با ریختن آش و مواد غذایی روی جزوه خود و دوستان است، علائم فوق همه یا هر یک به تنهایی ما را در شناخت یک شلخته یاری می نماید.
افراد شلخته معمولا در خانواده خودشان یک فرد شلخته داشته اند. پس یک دلیل می تواند مشاهده باشد؛ یعنی به عنوان نمونه پدر شلخته است و کودک رفتار های او را مشاهده می نماید و از آنجا که بیشتر انسان ها متمایل به راحت طلبی اند، کودک ترجیح می دهد از پدرش الگوبرداری کند تا از مادرش که منظم تر است، بنابراین مسواک نمی زند، لباس هایش را جمع نمی نماید. یادگیری هم یکی دیگر از عوامل موثر است یعنی رفتار شلختگی بر اثر تکرار اتفاق می افتد. به عنوان نمونه بچه از اول لباس هایش را می ریزد و جمع نمی نماید و کسی هم به او چیزی نمی گوید. همین رفتار به تدریج تبدیل به عادت می گردد، اما به وجود آمدن رفتار شلختگی علت های دیگری هم می تواند داشته باشد.
گاهی اوقات فرزندان خانواده های منظم و سختگیر هم شلخته می شوند. اسم این نوع بی نظمی شلختگی وارونه است. در برخی خانواده ها تحکم و زورگویی پدر و مادر برای رعایت نظم و تکرار پیغام های کلامی متوالی فرد را وادار به مقاومت می نماید و در او نوعی شلختگی به وجود می آورد. در برخی از موارد هم فرد از ابتدا شلخته نیست، ولی به خاطر شرایطی خاص دچار این رفتار می گردد. برخی ها در بحران بلوغ به دلیل میل به استقلال در مقابل نظمی که خانواده روی آن تاکید دارد، مقاومت می نمایند. به عنوان نمونه نوجوان نمی گذارد مادرش اتاقش را منظم کند و می گوید این طور راحت تر است. سپس این رفتار به شکل عادت درمی آید و فرد در باقی زندگی اش شلخته می گردد.
شلختگانی که پوشش را رعایت نمی نمایند به راحتی می توان شناخت، البته این شلخته بودن را با مد نیز باید متفاوت دانست چراکه هرازگاهی لباس ها و پوشش های خاصی مد می گردد که این کار را برای شناخت افراد شلخته سخت می نماید همانند دوره ای که لباس هایی چروک مد شده بود. گروه دیگر افرادی که با پوشش مرتب یا نامرتب ماشین، محل زندگی یا محل کار نامرتبی دارند؛ در این مورد نقش آموزش و مشاهده و حضور یک فرد شلخته در خانواده بسیار موثر است. زبان بدن این افراد بستگی به این دارد که از چه منبعی شکل گرفته باشد اگر در جهت دریافت توجه منفی باشد بیشتر و شدیدتر خواهد بود به طوری که باعث خشم و ناراحتی بیشتر اطرافیان می گردد به طوری که صدای اطرافیان درمی آید.
بهترین راهکار آن است که از سوی خود فرد راهکار های مناسب پیدا گردد. به وسیله خودآگاهی، ترجیحات و عیب های کوچک افراد معین می گردد. ما برای راهکار خود بیشتر مایه می گذاریم.
شلختگی فقط درپوشش نیست؛ در موارد دیگری نیز هست به عنوان مثال: حواس پرتی.
شاید این چیز ها حواس پرتی را از بین ببرد: میز کارتان را به جایی ببرید که چیز های کمتری حواس تان را پرت کند، دور میزتان دیوار بکشید، ساعاتی کار کنید که حواس پرتی شما در آن ساعات کمتر است. فقط برای زمان هایی کوتاه و جهت استراحت به آن حواس پرتی ها بپردازید.
از یک فرد منظم بخواهید به شما یاری کند که سیستمی برای خودتان درست کنید و به تدریج با این سیستم جلو بروید و آن را پیاده کنید؛ این موضوع در بلند مدت به زندگی شما شکل می دهد.
شما انتخاب های خودتان را دارید، باید عواقب آن ها را هم بپذیرید. این تصمیم با شماست.
آیا زمان بیشتری احتیاج دارید که بچه و بی مسئولیت بمانید؟ یا وقت آن رسیده که بزرگ شوید؟ این تصمیم هم با شماست.
راه های مختلف را امتحان کنید، تقویم داشته باشید یا با قلم و کاغذ تقویم کاری خود را بنویسید. فهرستی از کار هایی که باید انجام دهید در فایل word یا … بنویسید. حتی می توانید روی تکه کاغذ های کوچکی آن ها را بنویسید و روی میز کارتان بچسبانید.
اگر از آن استفاده نکنید آن را از دست خواهید داد. آن را تبدیل به یک عادت کنید و همواره همه کار ها را روی کاغذ فهرست کنید و در طول روز آن ها را آنالیز کنید.
زندگی شما از هم پاشیده و فکر می کنید که نظم یافتن در چنین موقعیتی درست مانند مرتب کردن جایگاه های کشتی تایتانیک در حال غرق شدن است، ولی بدانید که اگر سرطان درجه پنج نداشته باشید، این کار بی تاثیر نیست. بهبود زندگی شما مانند بالا رفتن از یک تپه است. اگر بالا را نگاه کنید، آنقدر می ترسید که ترجیح می دهید از همانجا به سمت پایین برگردید. ولی اگر سرتان را پایین بیندازید و فقط روی قدمی که به جلو برمی دارید تمرکز کنید، زمانی می رسد که وقتی به عقب نگاه می کنید از مسیری که آمده اید تعجب خواهید کرد.
افسردگی ملایم تا متوسط اغلب با جایگزینی خوداندیشی و درونگرایی با بهره وری و تمرکز بیشتر بر احتیاج های دیگران و نه احتیاج های خود رفع می گردد. ورزش هم می تواند یاری نماینده باشد. اگر این ها کافی نبودند، چند جلسه درمان شناختی برای افسردگی جدی (یعنی نوعی از افسردگی که اصلا از جای تان نمی توانید بلند شوید) می تواند یاری حرفه ای بدهد.
اگر هیچ کدام از این ها نتیجه نداشت، شاید شما دلیل بی نظمی خود را درست نفهمیده اید. بهتر است از یک مشاور دوره دیده و مورد تایید سازمان نظام روانشناسی یاری بخواهیدتاضمن پیدا کردن ریشه های بروز شلختگی به درمان این مشکل شما یاری کند.
منبع: سبک زندگی
منبع: باشگاه خبرنگاران جوان