فعالیت های علمی و فرهنگی امام کاظم (علیه السلام)
به گزارش وبلاگ پیشرو، موسی بن جعفر (علیه السلام) به سال 148 هجری عهده دار مقام امامت و رهبری جامعه ی اسلامی شد . امام (علیه السلام) دوران 35 ساله ی امامت خود با چهار نفر از خلفای عباسی به نام های : منصور دوانیقی ، مهدی ، هادی الرشید معاصر بود.
به گزارش وبلاگ پیشرو و به نقل از راسخون؛ خط مشی عملی و مبارزاتی امام (علیه السلام) بر اساس سنجش اوضاع و شرایط حاکم بر جامعه ی اسلامی آن روز راسخ بود و از آنجا که شرایط همان شرایط دوران آخر زندگی امام صادق (علیه السلام) بود شکل مبارزه ی امام هفتم (علیه السلام) نیز ادامه ی همان راه و روشی بود که پدر عظیموارش در رویارویی با اوضاع سیاسی و جبهه گیری مخالفان اتخاذ نموده بود .
پیگیری نهضت فرهنگی پدر
امام کاظم (علیه السلام) با توجه به شرایط موجود در شروع امامت خود صلاح ندید دست به اقدام سیاسی حد بزند و آشکارا با حکومت منصور به ستیز برخیزد ، بلکه کار عظیم فرهنگی پدر عظیموارش را دنبال کرد وفرهنگ گسترده ی اسلامی را با آراء و نظرات مبارک خود پربارتر ساخت . سید بن طاوس نقل می نماید:
جمعی از خواص امام کاظم (علیه السلام) از خاندان و شیعیانش در مجلس درس او حاضر می شدند و سخنان و نظرات آن حضرت را در لوحه هایی که در آستین های خود مخفی نموده بودند یادداشت می کردند
سید امیر علی نویسنده مشهور می نویسد :
در سال 148 هجری امام صادق (علیه السلام) در مدینه درگذشت ولی مکتب علمی ای که تأسیس نموده بود با رحلت او تعطیل نشد بلکه به رهبری فرزند و جانشینش موسی کاظم (علیه السلام) شکوفا گشت .
پرورش یافتگان مکتب امام (علیه السلام)
امام کاظم (علیه السلام) به رغم مسائل و گرفتاری های فراوانی که از ناحیه ی سردمداران جاه طلب بنی عباس برایش پدید آمده بود، پیروز شد صدها رجل علمی و دانشمند برجسته در زمینه های فقه ، حدیث، تفسیر ، کلام و دیگر رشته های علمی تربیت کند.
شیخ طوسی در کتاب رجال خود شمار این شاگردان را 270 تن ذکر نموده است .
باقر شریف القرشی، اسامی 321 تن از شاگردان و راویان از آن حضرت را با توضیح مختصری اززندگی هر یک از آنان ، ذکر نموده است .
به احتمال قوی رقم های فوق باید تعداد شاگردان ممتاز و نخبه ی آن حضرت باشد و شاگردانی که از نظر علمی در مرتبه پایین تری قرار داشته اند در این تعداد منظور نشده اند . زیرا اغلب شاگردان امام صادق (علیه السلام) پس از رحلت آن حضرت به فرزندش موسی بن جعفر (علیه السلام) روی آوردند و در زمره ی شاگردان آن حضرت قرار گرفتند .
اینک به اجمال ، توضیح حال برخی از پرورش یافتگان مکتب امام کاظم (علیه السلام) را مرور می کنیم :
1-محمد بن ابی عمیر
محمد بن ابی عمیر از شخصیت ها و چهره های برجسته ای بود که نه تنها در میان شیعیان بلکه در میان جامعه اهل سنت نیز از محبوبیت و مقبولیت خاصی برخوردار بود . او محضر سه امام -امام کاظم ، امام رضا و امام جواد علیهم السلام - را درک کرد . و از آنان روایات بسیاری در زمینه های گوناگون نقل نموده است .
ابن ابی عمیر از نظر مقام علمی جزو شش نفر از فقهای عظیمی است که دانشمندان شیعه ، روایات آنان را بی هیچ شبهه ای پذیرفته اند . آنان عبارتند از: یونس بن عبدالرحمن ، صفوان بن یحیی ، محمد بن ابی عمیر ، عبدالله بن مغیره ، حسن بن محبوب و احمد بن محمد بن ابی نصر .
مقام علمی ابن ابی عمیر به حدی بود که وقتی عده ای از رجال علمی از هشام بن حکم خواستند در مسائل مورد اختلاف با هشام بن سالم مناظره کند تا معلوم گردد کدام یک از آن دو در بحث و مناظره توانمندتر هستند، هشام بن سالم گفت : حاضرم به شرطی که مناظره در محضر محمد بن ابی عمیر صورت گیرد .
محمد، با کوشش و کوشش پی گیر ، شمه ای از روایات و علومی را که از مکتب خاندان رسالت فرا گرفته بود در بیش از 94 جلد رساله جمع آوری کرد) که متأسفانه در جریان گرفتاری که از طرف دستگاه ستمگر عباسی برایش پیش آمد این کتاب ها از بین رفت.
ابن ابی عمیر در عبارت و بندگی خدا به پیشوایانش علیهم السلام اقتدا نموده و از عابدترین و پارساترین شخصیت ها بود. فضل بن شاذان می گوید :
به عراق رفتم . مردی را دیدم که دوست خود را سرزنش می نماید و می گوید : تو فرد عایله مندی هستی و برای تأمین هزینه آنان باید کار کنی و من بیم آن دارم که بر اثر طولانی بودن سجده هایت چشمانت را از دست بدهی . رفیقش وقتی با اصرار و پافشاری او روبرو شد با ناراحتی گفت : چه می گویی ! اگر بنا باشد چشم کسی بر اثر سجده های طولانی از بین برود می بایست چشم
ابن ابی عمیر از دست برود . چه گمان داری نسبت به مردی که پس از نماز صبح به سجده ی شکر می رود و تا هنگام ظهر سر بر نمی دارد.
شخصیت عظیم و ارتباط نزدیک محمد بن ابی عمیر با امام کاظم (علیه السلام) ، هارون ، خلیفه عباسی را بر آن داشت تا با گماردن جاسوسانی فعالیت های محمد را زیر نظر بگیرد و پس از اینکه اطلاع یافت اسامی تمامی شیعیان عراق در اختیار اوست او را دستگیر و زندانی کرد و از وی خواست نام افراد را فاش سازد. محمد امتناع کرد . او را برهنه کردند و میان دو درخت خرما آویختند و صد تازیانه به او زدند و بیش از صد هزار درهم جریمه اش کردند.
محمد بن ابی عمیر - طبق نقل شیخ مفید - هفده سال در زندان بسر برد و همه ی اموالش از بین رفت. مردی ده هزار درهم به او بدهکار بود، وقتی متوجه شد ابن ابی عمیر ثروت خود را از دست داده است، خانه ی خود را فروخت و پول ابن ابی عمیر را نزد او برد .
محمد پرسید : این پول را از کجا آورده ای ، گنجی پیدا نموده ای یا به ارث به تو رسیده است؟
- خانه ام را فروخته ام .
-ذریح محاربی از امام صادق (علیه السلام) نقل نموده است که : کسی را نباید به خاطر وام ، از خانه مسکونیش بیرون کرد . من با اینکه (حتی) به یک درهم از این پول ها احتیاج دارم ولی نمی پذیرم .
2- یونس بن عبدالرحمن
یونس بن عبدالرحمن ، از چهره های برجسته و از دانشمندان عظیم شیعه به شمار می آید او محضر دو امام (امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام) را درک کرد و در مکتب تربیتی آنان مدارج کمال را طی و مقامی بس بلند و عظیم پیدا کرد و از نظر پاکی و تقوی و دانش به پایه ای رسید که وقتی عبدالعزیز یکی از اصحاب وارسته ی امام هشتم (علیه السلام) به آن حضرت عرض کرد : من همواره به شما دسترسی ندارم ، احکام و دستورهای دینی را از چه کسی فرا بگیرم ؟امام (علیه السلام) فرمود:
از یونس بن عبدالرحمن فرا بگیر.
در روایتی دیگر درباره ی او فرمود:
یونس بن عبدالرحمن ، سلمان زمان خویش است.
یونس بن عبدالرحمن ، تألیفات فراوانی پیرامون مبانی و موضوعات مختلف شیعه داشت . از فضل بن شاذان نقل شده است که او هزار جلد رساله بر رد مخالفان نوشت.
در جریان شهادت امام کاظم (علیه السلام) و پیدایش واقفیه یونس بن عبدالرحمن از کسانی بود که در برابر این موج انحرافی به شدت ایستادگی کرد و نسبت به اثبات امامت امام رضا (علیه السلام) پافشاری نمود به طوری که در آن شرایط خطرناک و اوج اختناق و خفقان به محض شنیدن خبر شهادت موسی بن جعفر (علیه السلام) ، در مجمعی خطاب به حضار گفت :
ای اهل مجلس ! بین من و خدا ، امامی جز علی بن موسی (علیه السلام) وجود ندارد ، او امام من است.
3-صفوان بن یحیی
صفوان از چهره های برجسته و از عظیمان اصحاب امام کاظم (علیه السلام) بود و نزد محدثان از موثق ترین و پارساترین مردم زمان خود به شمار می رفت . شبانه روز 150 رکعت نماز می خواند و در سال سه ماه روزه می گرفت و زکات اموالش را در طول سال سه بار می پرداخت.
اوامام هشتم (علیه السلام) را نیز درک کرد و وکیل آن حضرت بود و نزد آن عظیموار مقام و منزلت بلندی داشت .
امام کاظم (علیه السلام) در سخنی فرمود :
ضرر دو گرگ درنده ای که به جان گله ی گوسفند بی چوپانی بیفتد از زیان حب ریاست نسبت به دین شخص مسلمان ، بیشتر نیست ، سپس فرمود : لیکن صفوان ریاست طلب نبود.
امام جواد (علیه السلام) نیز صفوان را به نیکی یاد می کرد و می فرمود :
خدا از او - به خاطر رضایتی که من از او دارم - - راضی باشد . اوهیچگاه با من و پدرم مخالفت نورزید . از صفوان بن یحیی در ابواب مختلف فقه کتاب های مختلفی به یادگار ماند که بالغ بر سی جلد می شد.
4-علی بن جعفر
علی بن جعفر از فرزندان امام جعفر صادق (علیه السلام) و ز اصحاب عظیم الشأن و پارسای امام کاظم (علیه السلام) بود . وی محضر چهار امام (امام صادق ، امام کاظم ، امام رضا و امام جواد علیهم السلام) را درک نموده است .
علی بن جعفر پس از رحلت پدر گرامی اش پیوسته در خدمت برادرش موسی بن جعفر (علیه السلام) بود و از محضر پر فیض او در زمینه های مختلف بهره جست . یک نمونه ی آن کتابی است تحت عنوان مسائل علی بن جعفر که از امام کاظم (علیه السلام) پرسیده است .
محمد بن حسن بن عمار می گوید : من دوسال در مدینه ، در محضر علی بن جعفر به کسب علم و دانش پرداختم و او احادیثی که از برادرش موسی بن جعفر (علیه السلام) شنیده بود باز می گفت و من می نوشتم .
علی بن جعفر با بینش عمیقی که از اصل امامت داشت ، تداوم و تقویت آن را برای رشد و پیشرفت جامعه ی اسلامی امری ضروری می دانست . از این رو ، با اینکه از نظر سنی عظیمتر از برخی پیشوایان معاصر علیهم السلام بود، نهایت احترام و تعظیم را نسبت به آنان داشت .
در مجلسی که در محضر امام جواد (علیه السلام) بود هنگامی که امام (علیه السلام) برخاست تا برود ، علی بن جعفر کفشهای آن حضرت را جفت کرد.
در مجلسی دیگر علی بن جعفر در مسجد نشسته بود که امام جواد (علیه السلام) وارد مسجد شد در این هنگام علی بن جعفر با عجله برخاست و بی کفش و عبا به استقبال امام (علیه السلام) شتافت و دست آن حضرت را بوسید ، سپس در محضر امام (علیه السلام) سر پای خود ایستاد . امام جواد (علیه السلام) فرمود : عمو جان ! بنشین خدا تو را رحمت کند . عرض کرد : ای سرور من ! چگونه بنشینم و حال آنکه تو ایستاده ای . پس از اینکه امام (علیه السلام) رفت علی بن جعفر در جای خود نشست . یارانش او را سرزنش کردند و گفتند : تو با اینکه عموی پدر او هستی آیا سزاوار است با او چنین رفتار کنی ؟ گفت :
ساکت باشید ! در جایی که خداوند مرا با این ریش سفید سزاوار امامت نیافت ولی این جوان را لایق دانست و مقام امامت را به وی تفویض کرد، آیا من فضل او را انکارکنم ؟ پناه می برم به خدا از آنچه شما می گویید . من بنده ی او هستم .
منبع: جام جم آنلاین